بعد از صد و سی و چهار سال از سر بیکاری زدم فیلم با زیرنویس فارسی بیاد ببینم چطوریه.
طرف استیک متوسط کمیاب سفارش داد
خدایا
بعد از صد و سی و چهار سال از سر بیکاری زدم فیلم با زیرنویس فارسی بیاد ببینم چطوریه.
طرف استیک متوسط کمیاب سفارش داد
خدایا
دبیرستان که بودم، حتی دورهی دانشگاه، یادمه جایزهی زرشک زرین هنوز بود. الان انقد هجو و ابتدال تو سینما و شبکهی خانگی زیاد شده که راحت نیست انتخاب برندهی زرشک زرین. الان یه بخشی از سینماییها جایگاهشون برام کنار دلار فروشهای خیابون فردوسیه. سالهای سیاه فرهنگی ظاهراً به این زودیا تموم نمیشه. باید چند جلد کتاب راجع بهش نوشت. البته که آیندگان ممکنه خیلیاشو باور نکنن . پفففف
یه کم دوستانو از پریز بکشین اعصابمون آروم شه
يه مدتى هست كه پوزيشن كاريم تغيير كرده به " پِين اين دى اس" واقعاً در نوع خودش افتخار و ابتكاريه. ايشالا از پِيْن به كاكتوس ارتقاع پيدا كنم والله از سرشونم زياده. اينو خوندين يه اسپندى دود كنين
يه هم دانشگاهى داشتم مى گفت راجع به دو نفر با من شوخى نكنين: فتحعلی اویسی و باخ. یه دوست دیگهمون هم بود با تونالیتهی کمی تا قسمتی متفاوت، تو کیف پولش یه طرف عکس عیسی مسیح بود، یه طرف انریکه ایگلسیاس.
اسم این سندروم چیه که هر روز در مورد کار و جا و زمان و مکان زندگی یه تصمیم جدید میگیره آدم؟
الان خوندم داورهم جون خودشو گرفت. بیشتر از ده سال بود حرف نزده بودیم، تمام وجودم یخ زد. یاد دورهی اصلاحطلبها و عصرآزادگان افتاد٫م.. ستون پنجم و خیلی لحظههای ریز و درشت.
نمىخوام از «ترین» زیاد استفاده کنم، اما به نظرم تسلا طراحی خیلی چیزاش -من جمله باز شدن در و پنجرههاش- بسیار بسیار تخمیه. آخرین چیزی که بهش فکر شده استفادهی کاربردیه. هر چیز خاصی لزوماً جالب نیس. هربار سوار اوبر میشم باید یه دور گوگل کنم که اشتباهی به جای در، پنجره رو نکشم پایین. جدیداً شنیدم خیلیا دور و اطرافم این کارو میکنن و فحشش میدن.
خلاصهش تو یه جمله اینه که یواِکس و یوآیِش* خیلی تخمیه.
پ.ن
فارسی و انگلیسی رو انگار نمیشه کنار هم نوشت اینجا.
*UX | UI
هى يه جمله مىنویسم، هی میبینم چقد کلیشه به نظر میاد، انگار برا صدا و سیما نوشتم. اَی بابا. این همه حرف تو کلّمه، انگار میزان غُر بر ثانیهم فقط تو ذهنم زیاد شده این مدت.
يك دو سه، يك دو سه، امتحان مىکنیم.
بعد از حدود پونزده سال اومدم و نوشتههامو خوندم. بعضیاشون واقعاً افتضاحن.. اما نگهشون میدارم تا روند زندگی و تغییر فکریمو جلوی چشمم داشته باشم.
بیست و چندم دیماه هزار و (سیصدو) چهارصد و سه
ساگنه-اسلو