Saturday, July 18, 2009

دلگرمی







هيچ چيز به اندازه ی آب گرم تو آفتابه آدمو دلگرم نميکنه ،

ما کی باشيم دلگرم نشيم



Saturday, July 11, 2009

Raindrop

انعکاس تصوير ابر سياه رو پيانو ی قديمی کنار پنجره يه نوستالژيای خاصی ايجاد کرده ،
از صاحب قبليش که گرفتمش بدنش زدگی داشت ،
انگار که با مجسمه يکيو نشونه رفته باشن اما طرف جا خالی داده باشه و خورده باشه به پيانو...
خوب البته با يه رنگ مشکی برّاق شد تا حد زيادی از زدگی رو ماسمالی کرد ،
اما خوب زمانی که يه چيزی تو آسمون رقصان رد بشه ديگه نميشه اين اشکال رو انکارش کرد...
پشتش نشستم ،
بعد از مدّتها ،
از شدت خوشحالی يا شايدم مممممم نميدونم ،

از شدّت هيجان دستم خيس عرق شده.
چشمامو ميبندم ،
ميتونم نبضمو تو ذره ذره ی چشمم احساس کنم،
و حتی نوک انگشتم که به خاطر عرق دستم خيلی راحت تر روی کلاويه های نيمه زرد نيمه سفيد عاج پيانو ميلغزه.
دهنم خشک شده ،
سرم رو به سقف و با چشمهای بسته شروع به زدن ميکنم ،
پرلود شماره ی پونزده شوپن - که صدای قطره های بارون توش به وضوح شنيده ميشه - ،
صدای نفس های خودم رو بيش از صدای پيانو ميشنوم ،
حالا فقط صدای نفسم ، ضربان قلبم ، بارون ، پيانو و فحش های همسايه مياد که با جاروش داره به سقف ميکوبه که به قول خودش صدای نحس اين پيانو قطع بشه


Sunday, July 5, 2009

الف






آقای الف هميشه با برنامه پيش ميره
آقای الف حتی ميدونه که اگه يه روزی عاشق يه دختر مو قهوي ای اسپنيش بشه چه آهنگی رو بايد گوش بده
آقای الف برای جشن سال دو هزار و بيست و سه ميدونه چه لباسی قراره بپوشه
آقای الف حتی برنامه سفر سال آينده شو آمده کرده چون ميدونه ممکنه که رييسش يه هفته اضافه بذاره بره مرخصی
اشکال کار يه جا بيشتر نيس
امروز صبح آقای الف بدون برنامه ريزی قبلی زير يه هيژده چرخ له شد ، آقای الف رو با کاردک از رو زمين کندن


پايان ( داستان همين جا خيلی لوس تموم ميشه ) نقطه


Wednesday, July 1, 2009

اجازه؟


ديگه همه چيز زيادی تراژيک شده ،

مي خوام اين روز ها

تو سل ماژور ببينمت نه مدهای مينور هميشگی ،

مي خوام روزهام پر از اسفوردزاندو ی خوشحال باشه

مي خوام تو باشی به صورت لگاتو و زندگی لارگو پيش بره ،

گو اينکه هيچ وقت تموم نميشه

تازه مي خوام تکرار شونده های زياد بذارم بعد ازتک به تک چيزهايی که به نت تو ميرسه

آی ترای تو کيپ يو رفيق




يکی از پرّه های موتور کولر آبی شکسته و موقع چرخش جير جير ميکنه ،
يه جير جير دوست داشتنی ،
صداش اين فرصت رو بهم ميده که ببينم چقدر دلم برات تنگ شده...

ت ت ت جير ت ت ت جير ت ت ت جير

صداشو آپاراتچی سينما ميشناسه ،
و تو مثل يه فيلم از جلو ی چشمام رد ميشی،


دنبال دکمه ی پاز و ريپلی ميگردم