Friday, June 19, 2009

باغ مظفر


نوشته شده در سه شنبه پنجم آذر 1387 ساعت 10:59


۱.از صبح طبق تصميمی که گرفتم ميخوام هرطور که شده از فتوشاپ سر در بيارم

۲.هيچی نميتونه جلوی منو بگيره

۳.من کاملاً جدّی ميگما! باور کنين ، امکان نداره بتونين جلوی منو بگيرين!

۴.من خيلی ميخوام ياد بگيرم اما خود فتوشاپ نميخواد من باهاش آشنا بشم

و معاشرت کنم ، ديگه اين که تقصير من نيست ، هست؟!

۵.ديگه برای فتوشاپ هيچ هيجان خاصی ندارم تا اطلاع ثانوی

۶.دارم باغ مظفر ميبينم

پانوشت :

به ياد تمام خاطرات گند و خوبی که با اين سريال داشتم دارم باز نگاش ميکنم ،

انگار اينبار تو اصلاً وجود نداری.

خوشحالم که نيستی. . .خوشحالم و. . .

خوشحالم


No comments: