هيچ چيز به اندازه ی آب گرم تو آفتابه آدمو دلگرم نميکنه ،
ما کی باشيم دلگرم نشيم
انعکاس تصوير ابر سياه رو پيانو ی قديمی کنار پنجره يه نوستالژيای خاصی ايجاد کرده ،
از صاحب قبليش که گرفتمش بدنش زدگی داشت ،
انگار که با مجسمه يکيو نشونه رفته باشن اما طرف جا خالی داده باشه و خورده باشه به پيانو...
خوب البته با يه رنگ مشکی برّاق شد تا حد زيادی از زدگی رو ماسمالی کرد ،
اما خوب زمانی که يه چيزی تو آسمون رقصان رد بشه ديگه نميشه اين اشکال رو انکارش کرد...
پشتش نشستم ،
بعد از مدّتها ،
از شدت خوشحالی يا شايدم مممممم نميدونم ،
از شدّت هيجان دستم خيس عرق شده.
چشمامو ميبندم ،
ميتونم نبضمو تو ذره ذره ی چشمم احساس کنم،
و حتی نوک انگشتم که به خاطر عرق دستم خيلی راحت تر روی کلاويه های نيمه زرد نيمه سفيد عاج پيانو ميلغزه.
دهنم خشک شده ،
سرم رو به سقف و با چشمهای بسته شروع به زدن ميکنم ،
پرلود شماره ی پونزده شوپن - که صدای قطره های بارون توش به وضوح شنيده ميشه - ،
صدای نفس های خودم رو بيش از صدای پيانو ميشنوم ،
حالا فقط صدای نفسم ، ضربان قلبم ، بارون ، پيانو و فحش های همسايه مياد که با جاروش داره به سقف ميکوبه که به قول خودش صدای نحس اين پيانو قطع بشه
آقای الف هميشه با برنامه پيش ميره
آقای الف حتی ميدونه که اگه يه روزی عاشق يه دختر مو قهوي ای اسپنيش بشه چه آهنگی رو بايد گوش بده
آقای الف برای جشن سال دو هزار و بيست و سه ميدونه چه لباسی قراره بپوشه
آقای الف حتی برنامه سفر سال آينده شو آمده کرده چون ميدونه ممکنه که رييسش يه هفته اضافه بذاره بره مرخصی
اشکال کار يه جا بيشتر نيس
امروز صبح آقای الف بدون برنامه ريزی قبلی زير يه هيژده چرخ له شد ، آقای الف رو با کاردک از رو زمين کندن
پايان ( داستان همين جا خيلی لوس تموم ميشه ) نقطه
ديگه همه چيز زيادی تراژيک شده ،
تو سل ماژور ببينمت نه مدهای مينور هميشگی ،
مي خوام روزهام پر از اسفوردزاندو ی خوشحال باشه
مي خوام تو باشی به صورت لگاتو و زندگی لارگو پيش بره ،
گو اينکه هيچ وقت تموم نميشه
تازه مي خوام تکرار شونده های زياد بذارم بعد ازتک به تک چيزهايی که به نت تو ميرسه